گفتم:
"لعنت بر شیطان!"
لبخند زد.
پرسیدم:"چرا میخندی؟"
پاسخ داد:"از حماقت تو خنده ام می گیرد"
پرسیدم:"مگر چه کرده ام؟"
گفت:"مرا لعنت میکنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام"
با تعجب پرسیدم :"پس چرا زمین می خورم؟"
جواب داد:"نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای.
نفس تو هنوز وحشی است؛تو را زمین می زند."
پرسیدم:"پس تو چه کاره ای؟"
پاسخ داد:"هر وقت سواری آموختی،
برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛
فعلا برو سواری بیاموز."
[ یادداشت ثابت - چهارشنبه 93/4/19 ] [ 12:20 عصر ] [ elena amiriyan ]